خسی در میقات

از خودم عصبانی ام. چرا؟ چون وقتی ذهنم داره تنبلی می کنه و چشمام طی خوندن متن کتابی که اینقدر باارزشه سکته می کنن و نمیتونن کلمات رو بخونن، به همین راحتی درباره این کتاب که توی نقد ها کلی حرفای خوب راجع بهش خوندم، می گم نثرش گیر داره. نه خیر! گیر نداره. من زیادی به فارسی آسون و رند و تند عادت کردم. نمی خوام به خودم سختی بدم یکم جملات جدید یاد بگیرم و ذهنم رو رشد بدم. تنها دفاع کوچیکی که دارم اینه که خب نثر "خسی در میقات" با "مدیر مدرسه" خیلی فرق داره. مدیر مدرسه خیلی روون و آسون بوذ.
خسی در میقات رو به زودی بعد از چند کتاب، دوباره از اول با عشق خواهم خوند.

زینب هستم. ۳۰ سالمه. کتابدار یه کتابخونه باصفا و دوست داشتنی هستم توی یه شهر کوهستانی. اینجا احساسم رو راجع اتفاقات خاص با تک تک کتاب هایی که می خونم و بعضا سریال و فیلم هایی که میبینم، و خاطرات شغل جذابم میگم.