آنا گاوالدا قلم عجیبی دارد.سردرگم می شوی اما لذت می بری.این کتاب هم مثل کتاب قبلی که از آنا گاوالدا خونده بودم زیبا بود.داستان جذبم می کرد با اینکه از قبل میدونستم چی به چیه و قراره چه اتفاقی بیفته.دوستم قبلا برام گفته بود داستان رو.

مدت ها قبل وقتی "بیلی" رو که یکی دیگه از کتاب های آنا گاوالدا است میخوندم،دقیقا همین حس رو داشتم.حس سردرگمی بین جملات و کلمه ها.اما داستان جذبم می کرد و دوست داشتم تند تر بخونمش.آنا گاوالدا خاص می نویسه.اما خب باید بگم بیلی رو بیشتر دوست داشتم.شاید چون میون خوندنم بیشتر غافلگیر می شدم چون داستان رو نمی دونستم.

وقتی داستان تموم شد یاد فیلم before sunriseافتادم.احساس کردم این عشق شبیه عشقی بود که توی اون فیلم نشون داده شده بود.و البته این هم باید بگم فیلم های فرانسوی هم کم ندیدم و گفت و گو  های این کتاب دقیقا همون شکلیه.شبیه گفت و گو های توی فیلم های فرانسوی.بازیگرِ فیلم before sunrise هم فرانسوی بود :) پس می شه گفت اینجور گفت و گو ها که یکم آدمو سردرگم می کنه فرانسوی طوره شاید!

+ نشر قطره

+ ترجمه الهام دارچینیان